مدتهای مدیدیه که باز نمیتونم مثل گذشته ها بیکار بشم و به وبلاگی برسم که خودمم نمیدونم چقدر میتونه مفید واقع بشه و به چند نفر کمک کنه. امروز یه فرصت پیدا کردم که بشینم فکر کنم باز که کی هستم و دارم به کجا میرم؟ آیا به علایفم رسیدم یا نه؟ آرزوی ادامه تحصیل تو آمریکا یا آلمان یا هند ، آرزوی ازدواج و.... آیا در گذشته به خواسته های گذشتم رسیدم یا نه ، آیا راهی که الان دارم میرم درسته یا به نا کجا آباده؟ من کی هستم؟ برنامه داره طبق روال خودش پیش میره یا نه.
فکر کردم که من یه ایرانی متولد شدم.در کشوری زندگی میکنم که دقیقا مانند کشور های دیگه سعی میکنه به مردمش حس زندگی بده و احساس ناسیونالیستیشون رو برانگیزه و بهشون امید به زندگی بده. بعدش چی؟ من پسری هستم که در همه زندگیم فقط و فقط به دانش و علم فکر میکنم و دیگر هیچ.انتظار هم دارم هم به جواب این سوال برسم که علم بهتر است یا ثروت و هم به این سوال که مطابق آموزه های مذهبی ، با دانشم به خدا رسیدم یا نه. آیا خدا همینه که من پیدا کردم یا به یه بت دل بستم و خدای واقعی که هنوز بهش نرسیدم جایی دیگه زیر رگ گردنم داره انتظار منو میکشه و صدام میکنه.
آخر به این رسیدم که بیا خیر و شر ها رو بررسی کن.با خودم منصفانه نشستم و دیدم شرم خیلی بیشتر از خیرمه. پس بیام بیشتر تلاش کنم .بیشتر و بیشتر و بیشتر.کار و زحمت و تلاش به همراه یادگیری بیشتر و بیشتر. باز هم شد علم و یادگیری.پس جواب باقی سوالامو و آرزوهامو کی و کی میده.
امروز داشتم برای یکی از مشتریام یه سایت طراحی میکردم که به فکر گذاشتن تصویر روز در وبسایت افتادم. گفتم به عنوان یه کار تفریحی بیام اون رو توی وبلاگ هم بزارم تا عکسی گذاشته باشم.یکی از تابلوهای بسیار زیبای استاد محمود فرشچیان به نام رستن.ماوس رو روی عکس ببرید تا زوم بشه